جلسه زیبای ائتلاف و وحدت بین کاندیداهای اهل سنت حوزه انتخابیه خواف و رشتخوار

پیروزی واقعی در بین نمایندگان اهل سنت شهرستان خواف و رشتخوار

امشب مورخ 94/11/26 جلسه زیبای وحدت و اخوت جهت ائتلاف بین کاندیداهای اهل سنت با هماهنگی حوزه های علمیه اهل سنت خواف ، خلیل آباد ، سنگان و نشتیفان بعد از نماز مغرب با دعوت 650 نفر از تمام شهرها و روستاهای اهل سنت دعوت و اقدام به رای گیری شد و صندوقهای رای از حوزه های نشتیفان،سنگان،خلیل آباد به حوزه عملیه احناف خواف منتقل و شمارش آرا در حضور کاندیداها انجام شده و آقای دکتر نگهبان نماینده فعلی با......



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1394برچسب:وحدت اهل سنت خواف , اهل سنت شهرستان خواف , وحدت کاندیداهای خواف, | 23:23 | نويسنده : ابوعمر |

سفر سیدنا عمربن خطاب (رضی الله عنه) به بیت‌المقدس

در زمان خلافت سیدنا عمربن خطاب (رضی الله عنه) دامنه ی فتوحات اسلامی در سرزمین شام گسترش یافت تا به بیت المقدس که مسجد الاقصی در آن قرار دارد رسید.

........
لازم است در اینجا نگاهی به سفر امیر المؤمنین به شام داشته باشیم.

آری، او فردی است که دو ابر قدرت آن زمان یعنی ایران و روم از ترسش آرام و قرار نداشتند. هیبت نام او گوش ها و قلب ها را پر نموده بود.

.......
در واقع ماجرای مسافرت عمر فاروق (رضی الله عنه) برعکس سفرهای شاهان و تجربه های مکرر تاریخی است. برای روشن شدن موضوع جریان سفر را با هم مطالعه می کنیم:

سیدنا عمر (رضی الله عنه) در این سفر بر شتری خاکستری رنگ سوار بود. سر مبارکش برهنه و در زیر آفتاب سوزان خورشید می درخشید.

شتر رکاب نداشت و پاهای مبارک از دو طرف آویزان بود.

زیر اندازی پشمی ....



ادامه مطلب

عجیب است که

پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !

بعد از چند روز به دوستی !

بعد از چند ماه به همکاری !

بعد از چند سال به همسایه ای !

اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم.!.!.!



تاريخ : جمعه 7 مهر 1393برچسب:عجیب است که , خدا شناسی , اهل سنت شهرستان خواف, | 7:7 | نويسنده : ابوعمر |

ببخشید آقا! می تونم به خانومتون نگاه کنم و لذت ببرم؟

ببخشید آقا! می تونم به خانومتون نگاه کنم و لذت ببرم؟
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت :
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
 مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
 مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری. ... می‌خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد:
 خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...



تاريخ : جمعه 6 شهريور 1393برچسب:ببخشید آقا! می تونم به خانومتون نگاه کنم و لذت ببرم؟ , اهل سنت شهرستان خواف, | 6:6 | نويسنده : ابوعمر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد